indigo

دارم آهنگی رو گوش میدم .. بنظرم زیباست .. اما غمی داره ... مثل همین که یک روز ما با هم نباشیم ...

اما به حرمت تمام روز های با هم بودنمان...
مرا در آغوش بگیر
هیچ مگو؛ 

و تنها مرا در آغوش بگیر ... بگذار قلب ها باهم سخن بگویند... آری 
نگاهت برای من کافی است تا درک کنم
که تو نخواهی رفت... اما چه کسی ماند...

جز عشق 

جز خاطره

جز بودن ما 

اکنون که عشق را بخش میکنیم ... میخواهم این یک بخشی خود را تنها به شما بدهم...

دل ...
یک بخش ... دل... همه اش با هم ادا میشه ...

حق عشق را تنها دل می تواند بپردازد... 

پیش از شما دلم را در صندوقچه ای تحویل خدا دادم...
اکنون از حضرت حی میخواهم دل پیوند خورده ی ما را پیش خودش نگه دارد ... 
که لحظه ای بدون او زیستن نتوانم ...

که لحظه لحظه بدون عشق حضرتش زندگی مرا تنگ می شود ...

و شما تجلی جمال عشق الهی هستی ... 

و به پاس  عشق ... که هست او تمام انچه هستم را فرا گرفته ... و نه بخاطر تنها خودم... شما را عاشقم

این دوست داشتن فناناپذیر هست 
 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی