indigo

۲۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

سأعانقک عناق المئة عام،
حین نلتقى

وقتى ببینمت 
به اندازه صد سال
بغلت میکنم...

وقتی نمیدونی کسی واقعا دوست داره یا نه!؟ ... اینکه اگه دوست داره ولی اون جوری که دلت میخواد نشون نمیده ... ؟!! 

آیا واقعا دارم خودم رو گول میزنم که دوسم داری؟!

چطور باید خواست دلم رو بهت بگم ... اینکه روزی صد بار بهت فکر میکنم ... اینکه میخوام دلم یه عشق واقعی واقعی واقعی رو ازت ببینه ...

اینکه دلم نمیخواد آب توی دلت تکون بخوره ... ولی زندگی خیلی زخمی ام کرده ... کاش اینو میدیدی که چقدر زخم خورده ام ... دلم میخواد مرهم قلبم باشی ... من فقط همین یه چیز رو دارم ... کاش وقتی دیدی قلبم دستم هست ... قدرش رو بدونی ... همین 

تمام 

ما در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم 

هر جای این دنیا که باشی......... من با تو ام تنهای تنها

این خانه را بگذار و بگذر

با من بیا تا کعبه ی دل

 به یکی از روز های آینده ... نگاه میکنم ... اونجا هستم ... خودم رو کنار خود شاید 40 سال آینده میبنم

روزی است که من خیلی از عزیزان زندگی ام شاید کنارم نیستند .... آه ای زندان

روزی است که تنهایی تمام قد جلوی من قد علم کرده ... 

چقدر زندگی کوتاه بود ... چقدر زندگی کوتاه هست ... 

زمان برای من بسیار کوتاه هست ... و این حقیقت زیست ماست ...

بسان  پلک زدن تمام عمر خودمون رو بیاد می اوریم و مشاهده میکنیم که به چه اندک زمانی گذشت...

دلم برای عزیزانم در اون روز نه خیلی دیر خییییلی تنگ میشه ...

 به شدت خود رو همچون پدر جدم حضرت آدم میبینم ... تنها در کویر 

تنهایی ارث ادم 

دوباره اومدم اینجا بنویسم از ... اینکه توی دوران جوونی فهمیدم که خیلی زندگی ناراحت کننده ای داریم و زندگی توی اون دنیا حداکثرش اگه حدی باشه اینکه باز خدا رو نمیتونیم با تمام وجود بغل کنیم .... وقتی هیچ وقت نمیتونیم خدا رو ببینیم یا لمس کنیم یا بغل کنیم اون وقت زندگی به چی می ارزه ... اینکه کلا ضعیف افریده شدیم و میفهمیم خییییلی ضعیف افریده شدیم...اینکه صبح تا شب هامون رو سپری میکنیم برای دویدن دنبال نون اصن تو بگو یاد خدا هم هست ولی من خود خدا رو میخوام  ... اینکه اگه کل خلقت معطوف به دویدن به دنبال نون برای زیست راحت تر باشه چیزی جز ضعف نیست...  باور نمیکنم تنهایی خود را ... 

ای رفیقی که رفیق نداره ... من نا رفیق رو بپذیر ... بدم و به خودم بد میکنم ولی دلم میخواد پای رفاقتمون بمونم ... چون کسی رو جز تو ندارم ... ولی میدونی چیه من جز تو هیچ کسی رو ندارم ولی تو غیر من در طول تاریخ خیلی ادما رو داشتی و داری و خواهی داشت .... میدونی وقتی میبینم انقدر منو تنها افریدی دلم برا خودم تنگ میشه ... چه خود تنهایی رو افریدی خدا ... 

یه فرشته رو در زندگی من قرار دادی؛ او یک فرشته است ... من خاکی ام 

از خاک به افلاک راهی هست؟!

آیا شود که گدا به خانه ارباب معتبر شود؟!!